انسان کامل از نگاه قرآن و روانشناسی
در تمامی دورههای تاریخی و مکاتب مختلف علمی و فلسفی، شناخت انسان و معرفی “انسان کامل” مورد توجه قرار گرفته است. تمامی نظریات روانشناسی با توجه به مبانی انسانشناسی خود، تلاش کردهاند شخصیت بهنجار را معرفی کرده و ویژگیهای انسان کامل را ارائه دهند.
در نگاه روانکاوانه، صرف حل تعارضات ناهشیار دوران کودکی، انسان بهنجار را میسازد. اما مکاتب دیگر، به ویژه انسانگرایان، فراتر رفته و علاوه بر نبود بیماری، به سمت رشد و تحقق خویشتن گام برداشتهاند.
از دیدگاه انسانگرایان، انسان موجودی خوب و ارزشمند است. عنوانهایی مانند “انسان کنش کامل” در نظریه راجرز، “خودشکوفایی” در نظریه مزلو، و “انسان فرارونده” در نظریه فرانکل به انسان کامل اطلاق شده است.
در مکاتب روانشناختی، انسان از سه بُعد شناختی، رفتاری و عاطفی بررسی میشود. این سه بُعد از زاویه ارتباط با خود، دنیای پیرامون و دیگران مورد توجه قرار میگیرد. به عبارت دیگر، سه ضلع خود، دنیا و دیگران شکل میگیرد و نهایتاً توجه به تعامل انسان با خود، دنیا و دیگران بازمیگردد. نحوه تعامل انسان کامل با این سه ضلع باید به گونهای باشد که تعادل برقرار شده و فرد به سمت خودمختاری پیش رود، ظرفیت وجودی خود را آشکار سازد و در عین حال با دنیا و دیگران تعاملی سازگارانه و انطباقی داشته باشد.
نکته قابل توجه در این جستار، بررسی شباهت و تفاوت نگاه دینی و رویکرد روانشناسی است. قرآن، همچون نظریات روانشناسی، سه بُعد شناختی، رفتاری و عاطفی را مورد توجه قرار میدهد؛ با این حال، تفاوتهای عمدهای میان تعریف “انسان کامل” در این دو رویکرد وجود دارد که در ادامه به آن پرداخته میشود:
استاد شهید مرتضی مطهری(ره) راه شناخت “انسان کامل” از نظر اسلام را ابتدا توصیف قرآن و سنت از “مسلمان کامل” و “مؤمن کامل” میداند و سپس شناخت افراد عینی را پیشنهاد میکند؛ افرادی که آنچنان که اسلام و قرآن خواستهاند ساخته شدهاند و به عنوان الگوهای عملی میتوانند مطرح باشند.
برجستهترین الگو در قرآن، وجود مقدس پیامبر خاتم(ص) است که با عنوان “اسوه حسنه” از ایشان یاد شده است. اگر به دنبال شناخت “انسان کامل” هستیم، بهترین راه، شناخت پیامبر(ص) است. برای دستیابی به این شناخت، مراجعه به کتاب “سیره نبوی” و “کمال انسان و انسان کامل” استاد شهید مطهری(ره) پیشنهاد میشود.