ورود و عضویت
0
سبد خرید شما خالی است
0
سبد خرید شما خالی است

انسان کامل از نگاه قرآن وروانشناسی

"The Perfect Human from the Perspective of the Quran and Psychology"
0 دیدگاه
انسان کامل
10 دقیقه دقیقه برای مطالعه

انسان کامل از نگاه قرآن و روانشناسی

در تمامی دوره‌های تاریخی و مکاتب مختلف علمی و فلسفی، شناخت انسان و معرفی “انسان کامل” مورد توجه قرار گرفته است. تمامی نظریات روانشناسی با توجه به مبانی انسان‌شناسی خود، تلاش کرده‌اند شخصیت بهنجار را معرفی کرده و ویژگی‌های انسان کامل را ارائه دهند.

رویکردهای روانشناسی به انسان کامل

در نگاه روانکاوانه، صرف حل تعارضات ناهشیار دوران کودکی، انسان بهنجار را می‌سازد. اما مکاتب دیگر، به ویژه انسان‌گرایان، فراتر رفته و علاوه بر نبود بیماری، به سمت رشد و تحقق خویشتن گام برداشته‌اند.

از دیدگاه انسان‌گرایان، انسان موجودی خوب و ارزشمند است. عنوان‌هایی مانند “انسان کنش کامل” در نظریه راجرز، “خودشکوفایی” در نظریه مزلو، و “انسان فرارونده” در نظریه فرانکل به انسان کامل اطلاق شده است.

در مکاتب روانشناختی، انسان از سه بُعد شناختی، رفتاری و عاطفی بررسی می‌شود. این سه بُعد از زاویه ارتباط با خود، دنیای پیرامون و دیگران مورد توجه قرار می‌گیرد. به عبارت دیگر، سه ضلع خود، دنیا و دیگران شکل می‌گیرد و نهایتاً توجه به تعامل انسان با خود، دنیا و دیگران بازمی‌گردد. نحوه تعامل انسان کامل با این سه ضلع باید به گونه‌ای باشد که تعادل برقرار شده و فرد به سمت خودمختاری پیش رود، ظرفیت وجودی خود را آشکار سازد و در عین حال با دنیا و دیگران تعاملی سازگارانه و انطباقی داشته باشد.

تفاوت نگاه قرآن و روانشناسی به انسان کامل

نکته قابل توجه در این جستار، بررسی شباهت و تفاوت نگاه دینی و رویکرد روانشناسی است. قرآن، همچون نظریات روانشناسی، سه بُعد شناختی، رفتاری و عاطفی را مورد توجه قرار می‌دهد؛ با این حال، تفاوت‌های عمده‌ای میان تعریف “انسان کامل” در این دو رویکرد وجود دارد که در ادامه به آن پرداخته می‌شود:

  1. سه‌ضلعی خود، خدا و دنیا: قرآن تحقق کمال انسان را در صورتی ممکن می‌داند که سه بُعد روانی در زمینه ارتباط سه‌ضلعی “خود، خدا و دنیا” رشد و تحقق یابد. در نگاه دینی، دیگران در دل دنیا جای می‌گیرند و ضلع اصلی خداست. برقراری تعادل و تعالی انسان زمانی ممکن است که در بُعد شناختی، انسان شناخت درستی از خود، مبدأ و جهان پیرامون به دست آورد و در بُعد رفتاری و عاطفی، رفتار و هیجان‌های خود را بر اساس غایت‌نگری قرآنی تنظیم کند.
  2. غایت‌نگری و فطرت انسانی: تکامل انسان در مکتب دین بر اساس نوعی غایت‌نگری و متناسب با فطرت، حقیقت و سرشت وجودی انسان امکان‌پذیر است. انسان کامل برخلاف فطرت خود گام برنمی‌دارد و این فطرت و حقیقت وجودی است که مسیر رشد و تکامل را هموار می‌سازد. این در حالی است که دیدگاه‌های روانشناسی، حتی رویکردهای انسان‌گرایانه، محدود به دایره امکانات تجربی و آزمایشی هستند.
  3. ارائه الگوی عملی: یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های میان رویکرد دینی و روانشناختی، ارائه الگو از انسان کامل است. روانشناسان صرفاً به تعریف و بیان ویژگی‌های شخصیت بهنجار پرداخته‌اند، اما تاکنون از ارائه الگوی عملی مشخص بازمانده‌اند. در مقابل، قرآن به وضوح از الگوهای والا و متعالی سخن گفته و انسان‌ها را به اطاعت و پیروی از آنان رهنمود داده است.

استاد شهید مرتضی مطهری(ره) راه شناخت “انسان کامل” از نظر اسلام را ابتدا توصیف قرآن و سنت از “مسلمان کامل” و “مؤمن کامل” می‌داند و سپس شناخت افراد عینی را پیشنهاد می‌کند؛ افرادی که آنچنان که اسلام و قرآن خواسته‌اند ساخته شده‌اند و به عنوان الگوهای عملی می‌توانند مطرح باشند.

اسوه حسنه در قرآن

برجسته‌ترین الگو در قرآن، وجود مقدس پیامبر خاتم(ص) است که با عنوان “اسوه حسنه” از ایشان یاد شده است. اگر به دنبال شناخت “انسان کامل” هستیم، بهترین راه، شناخت پیامبر(ص) است. برای دستیابی به این شناخت، مراجعه به کتاب “سیره نبوی” و “کمال انسان و انسان کامل” استاد شهید مطهری(ره) پیشنهاد می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *